عشق جاودان

 

اینقَدَر از همه کس بد دیدم

که به چشمای خودم بدبینم

شاید دنیا خوبه و من داغم

دنیا رو با دید بد میبینم

 

شاید زود رنجم و مشکل بینم

که همه چی رو به دل میگیرم

زود قضاوت میکنم که میگم

در ِِ این دنیا رو گِل میگیرم

 

اگه سرتاسر زندگی من مصیبته

اگه  پشتم زخمی خنجر یک رفاقته

اگه پاداش وفاداری من خیانته

مگه تقصیر منه مگه تقصیر منه؟؟

ای خدا بهم بگو اگه تقصیر منه

 

چرا بد بیاری تو فال منه

چرا تقویم من از غصه پره

چرا سرنوشت من شکستنه

چرا دردام خارج از تصوره

 

اگه تقصیر منه جرمم چیه

من طغاس چی  رو میدم ای خدا

من مقصر بگو کی تموم میشه

که عذابمو کشیدم ای خدا

  

اگه سرتاسر زندگی من مصیبته

اگه  پشتم زخمی خنجر یک رفاقته

اگه پاداش وفاداری من خیانته

مگه تقصیر منه مگه تقصیر منه؟؟

ای خدا بهم بگو اگه تقصیر منه

 

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان


 

 

محکوم

 

 

 

دارم از نگات میپرسم

 

 

اون نگاه پاک و معصوم

 

چرا چشم من و تو شد

 

به خداحافظی محکوم

 

 

 

داره از نفس میفته

 

 دل بی گناه و خسته

 

بزار خوب نگات کنم من

 

چه غمی چشماتو بسته

 

 

 

چرا سرنوشت نوشته

 

روز خوبمون گذسته

 

واسه دلداری ندارم

 

چیزی جز بغض شکسته

 

 

 

حالا که راهی برای

 

پیش تو نشستنم نیست

 

قول بده نیای تو خوابم

 

 شب به شب با چشمای خیس

 

 

 

آخ که این لحظه چه سرده

 

توی هر قافیه درده

 

دل من برای موندن

 

دنبال راهی میگرده

 

 

 

میبینی نمونده راهی

 

میکشی بازم یه آهی

 

آخر قصه ما رو

کی نوشته اشتباهی



========================================= 

 

تو تنهاش نذاشتی

 

تا بوده همینه

یکی ساده میره

یکی از غم عشق

یه گوشه میمره

 

تا بوده همینه

یکی بقراره

یکی توی قلبش

محبت نداره

 

میدونم که موندی

 تو تنهاش نذاشتی

خیال کردی خوبه

توقع نداشتی

 

چیکارش باید کرد

 تا بوده همینه

یکی اون بالا هست

خودش خوب میبینه

 

نگو خوب میدونم

اگه کوه دردی

با خنده گذشتی

تو نفرین نکردی

 

نگو خوب میدونم

تا بوده همینه

اینجا آسمون نیست

عزیزم زمینه

 

میدونم که موندی

 تو تنهاش نذاشتی

خیال کردی خوبه

توقع نداشتی

 

چیکارش باید کرد

 تا بوده همینه

یکی اون بالا هست

 

خودش خوب میبینه




 


شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان


 

 

 

 

این سکوت و این هوا و این اتاق شب به شب به خاطرم میاردت

توی این خونه هنوزم یه نفر نمیخواد باور کنه نداردت

 

نمیخواد باور کنه تو این اتاق دیگه ما باهم نفس نمیکشیم

زیر لب یه عمره میگه با خودش ما که ازهم دیگه دست نمیکشیم

 

به هوای روز برگشتن تو سر هر راهی نشونه میکشه

با تمام جاده های رو زمین ردپاتو سمت خونه میکشه

 

من دارم هر روزمو بدون تو با تب یه خاطره سر میکنم

با خودم به جای تو حرف میزنم خودمو جای تو باور میکنم

 

توی این خونه به غیر از تو کسی دلشو با من یکی نمیکنه

من یه دیوونه م که جز خیال تو کسی با من زندگی نمیکنه

 

تو سکوت بی هوای این اتاق شب به شب به خاطرم میارمت

خودمم باور نمیکنم ولی دیگه باورم شده ندارمت

 

(روزبه بمانی)

 =======================================

 

نامه

 

نوشتمت عزیز دل دلنگرونتم هنوز

خبر ندارم عاشقی اما دیوونه تم هنوز

 

نوشتمت یادت نره اون لحظه جدایی مون

کی دستاشو حلقه میکرد میگفت نرو پیشم بمون

 

از اون روزای عاشقی فقط همین مونده برام

یک کلام ختم کلام دوستت دارم نامه تمام

 

دوستت دارم حتی اگه دنیامو زندونی کنی

من خود مجنونم اگه بخوای پشیمونم کنی

 

از اون روزای عاشقی فقط همین مونده برام

یک کلام ختم کلام دوستت دارم نامه تمام

 

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان

 

زخم زبون

 

زخم زبون مردمم واسه دل من عاديه

همه ميگن قد تو نيستم آخه دستام خاليه

 

حالا ميخوام بهم بگي آخر اين قصه چيه

اونيكه دوسش داري منم يا كس ديگه

 

اگه با من بموني بي خيال حرف مردم

اصلا مهم نيست كه بياد درد ديگه روي دردام

 

بگو كه دروغ ميگن كه تو منو دوست نداري

بگو به جز من تو دلت ديگه كسي رو نداري

 

اگه كه حرف تو هم با حرف مردم يكيه

تو هم ميگي كه زندگي مگه به اين سادگيه

 

اگه تو منو نميخواي فقط به من نگاه بكن

چيزي نگو خودم ميفهمم اسم منو صدا نكن

 

اگه واست زياديم ميرم از اينجا به خدا

شايدم قسمت اينه كه ما بشيم از هم جدا

  

غصه قلبمو نخور عادت داره به بي كسي

خودمو قانع ميكنم كه ما به هم نمي رسيم

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان


 

شمع های رفتن تو  فوت

 

بغضم ترک ترک شده مثل چشمای توی قاب

یه اسم فقط مونده ازت صفحه اول کتاب

 

گل های خشک پرپر و بوی قدیمی تنت

یه خط کهنه روی کارت مبارکه اومدنت

 

یه چاردیواری سوتاکور یه خونۀ غرق سکوت

امشب تولد منه شمع های رفتن تو فوت

 

این قلب مردنی من باخته همش توی غمت

امشب تولد منه تو سالگرد رفتنت

 

نمیدونم چند سالمه ولی غمت 3 ساله شد

پیر شده تو نبودنت یه قلب زخمی و کبود

 

3سال آزگاره که دارم بی تو سر میکنم

دست میکشم روی کتاب غصه هامو تر میکنم

 

با این سه شمع نیمه جون فوت میکنم رفتن تو

امشب میام به زندگی یا که منو میکشی تو

 

تموم شده امشب بازم غمت داره نو میشه

یه سال مونده روبرو نزار غمت 4ساله شه

 

یه سال مونده روبرو یه خونۀ غرق سکوت

غمت دیگه بزرگ شده شمع های رفتن تو فوت

 

یه چاردیواری سوتاکور یه خونۀ غرق سکوت

امشب تولد منه شمع های رفتن تو فوت

 

 =================================

 

از خدا بی خبر

 

اگه به خاطرم دلت از خدا بی خبر شده

اگه وجودم واسه تو مشکل و دردسر شده

 

باشه میرم از پیش تو میرم تا قاب پنجره

بدون تو توی دلم همیشه جای خنجره

 

اگه نگاهم این روزا سرده مثل دستهای تو

اگه سیاهه روز من درست مثل شبهای تو

 

اگه وجودم مثل کابوس توی تنهایی هات

اگه با بودن من جاری اشک های تو

 

این مشکلو همین روزا با مردنم حل میکنم

توی جهنمم یه جور با غصه هام سر میکنم

 

خدا کنه بدون من قلب تو سر به راه بشه

مثل دل کبوترا تو آسمون رها بشه

 

دیگه تموم غصه هام به گریه عادت میکنن

خودمو از غربت این زمونه راحت میکنم

 

باشه گلم غصه نخور میرم به دیدن خدا

بهتره از اینجا برم قلبها باشن از هم جدا

 

=================================

 

 

خوب دیگه اینجا آخر خط اشک سرا هست

 

بگید شاید رفته پی عشقی هوایی هوسی

بگید دلش نسوزه من عادت دارم به بی کسی

 

 

** خداحافظ همگی ** 

 

* به امید دیدار *

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان

آخرين نامه


امشب نمي دانم چرا دلشوره دارم

غم آمده كنج دلم بيتوته كرده

يك نامه باز انگار در ذهنم نشسته

آرام و زيبا روي كاغذ بوته كرده

 

 


امشب نمي دانم چرا بي تاب هستم

حس غريبي در فضاي خانه جاري است

اين لحظه را هر لحظه من احساس كردم

امشب دليلي بهتر از ديدار تو نيست

 


با چشم پر اشكم براي آخرين بار

اين نامه را بنويسم و ديگر جدايي

تو علتش را خوب مي داني عزيزم

بايد به پايان مي رسيد اين آشنايي



آنروز ديدم وقتي از كوچه گذشتي

مثل هميشه ساكت و تنها نبودي

حتي نگاهي هم به دنبالم نمي‌گشت

شايد به قول بچه ها با ما نبودي


ديروز مردي پا به پايت راه مي رفت

ديدم كه بر روي تو با احساس خنديد

شايد مزاحم بود ؟. . . نه او همسرت بود

با ديدنت بغضم براي گريه تركيد



هر چند با من بارها هي عهد بستي

در حق عشقم آي نامردي نمودي

بگذار راحت‌تر بگويم تا بفهمي

چيزي كه مي‌گفتي و مي‌ديدم نبودي


ديدن ندارد حالت مردي كه در عشق

از پشت خنجر خورده و پشتش شكسته

يا انكه در قلب جواني جاي احساس

شعر و نگاه و ناله و نفرت نشسته


آيا تو تا حالا به اين هم فكر كردي

يك روز مي‌ديدم كه از دستم پريدي

آنقدر بي ارزش به چشمان تو بودم

حتي تو من را لايق گفتن نديدي


حيف است ما يك قصه نشنيده باشيم

حتي اگر هيچ ارتباطي بين ما نيست

من قلكي بودم تو عشقت سكه‌سكه

حالا دلم از سكه ها خالي خاليست


من با اجازه خاطرات ديدنت را

در گوشه اي از سينه ام پنهان نمودم

راز تو مي‌ميرد ميان خاطراتم

انگار من عمري گرفتارت نبودم


اين نامه را وقتي كه خواندي پاره‌اش كن

تا مدركي از رازمان باقي نماند

ما گر چه با هم خوب بوديم و صميمي

بهتر همين است كه كسي اين را نداند


خُب خط آخر آمد و وقت جدايي

ديگر تو را دست خداوند مي‌سپارم

عشقت مبارك باد ، اين حرف دلم بود

گر چه تو را من تا هميشه دوست دارم

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان

 

این مثنوی حدیث پریشانی من است

بشنو که سوگنامه ویرانی من است

 

امشب نه اینکه شام غریبان گرفته ام

بلکه به یمن آمدنت جان گرفته ام

 

گفتی غزل بگو، غزلم شور و حال مرد

بعد از تو حس شعر فنا شد خیال مرد

 

گفتم مرو که تیره شود زندگانیم

با رفتنت به خاک سیه مینشانیم

 

گفتی زمین مجال رسیدن نمی دهد

به چشم باز فرصت دیدن نمیدهد

 

وقتی نقاب محور یکرنگ بودن است

معیار مهرورزیمان سنگ بودن است

 

دیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی است ؟؟

اصلا کدام احمق از این عشق راضی است ؟؟

 

این عشق نیست فاجعه قرن آهن است

من بودنی که عاقبتش نیست بودن است

 

حالا به حرفهای غریبت رسیده ام

فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام

 

حق با تو بود از غم غربت شکسته ام

بگذار صادقانه بگویم که خسته ام

 

بیزارم از تمام رفیقان نارفیق

اینها چقدر فاصله دارن تا رفیق

 

من را به ابتذال نبودن کشانده اند

روح مرا به مسند پوچی نشانده اند

 

تا این برادران ریا کار زنده اند

این گرگ سیرتان جفا کار زنده اند

 

یعقوب درد میکشد و کور میشود

یوسف همیشه وصله ناجور میشود

 

اینجا نقاب شیر به کفتار میزنند

منصور را هر آیینه بر دار میزنند

 

اینجا کسی برای کسی کس نمیشود

حتی عقاب درخور کرکس نمیشود

 

جایی که سهم مرگ به جز تازیانه نیست

حق با تو بود ماندنمان عاقلانه نیست

 

ما میرویم چون دلمان جای دیگر است

ما میرویم هر که به ما ندمخیر است

 

ما میرویم گرچه ز الطاف دوستان

بر جای جای پیکرمان زخم خنجر است

 

دلخوش نمیکنیم به عثمان و مذهبش

در دین ما ملاک مسلمان ابوذر است

 

ما میرویم مقصدمان نامشخص است

هرجا میرویم بی شک از این شهر بهتر است

 

ازسادگیست گر به کسی تکیه کرده ایم

اینجا که گرگ با سگ گله برادر است

 

ما میرویم ماندن با درد فاجعه است

در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است

 

دیریست رفته اند امیران قافله

ما مانده ایم قافله پیران قافله

 

اینجا  دگر چه باب من و پای لنگ نیست

باید شتاب کرد مجال درنگ نیست

 

بر درب آفتاب پی باج میرویم

ما هم بدون باد به معراج میرویم

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان

من از تو دل نمیکنم

 

حرف آخر دلم تنها تویی صدای من

تنها دلیل بودنم فقط تویی هوای من

 

سکوت رو میسپارم به شب تا با تو از نو زنده شم

هواتو کرده این دلم تو نیستی بی تابت میشم

 

من از تو دل نمیکنم اینو خودت خوب میدونی

نزار بگم دوستت دارم اینو تو چشمام میخونی

 

من عاشق عشق توام عاشق اون ناز نگات

میخوام پر از ستاره شه سیاهی رنگ شبات

 

یکم به من خیره بشو شاید منو یادت بیاد

من همونم که هستیشو پای دوتا چشم تو داد

 

من همونم که تو شبات همدم آهت میشدم

سنگ صبور غصه ها چراغ راهت میشدم

 

کوه غمت رو دوش من خاطره هات جلو چشام

به پای تو شکستم و میگذرم از تو قصه هام

 

حرفی نمونده تو دلم بغضی نشسته تو گلوم

درد دلام باشه واسه وقتی نشستی روبروم

 

==============================================

 

رسم زمونه

 

گریه نکن تا که چشات قشنگیشو از دست نده

ای عشق من زیبا بمون جوونیتو به کس نده

 

گلم بهت میگم برو گرچه میمیرم تو سکوت

الهی که خوشبخت بشی من به فدای تار موت

 

به خدا تموم عالم رو بگردی میدونم هیچکسی به قد من غم توی قلبش نداره

عزیزم اگه بری این دل حساس منم اون بلایی که نباید سر چشماش میاره 

 

چه کنم مجبوریه رسم زمون اینحوریه

نمیخوام بی تو باشم خدا میدونه زوریه

 

تویی شهزاده من منم غلام پاپتی

تنهام بزاری بهتره اینجوری خیلی راحتی

 

از ته دل یه قول میدم تو بری ماتم نگیرم

اگه بخوام گریه کنم کور شم الهی بمیرم

 

لیاقتت رو ندارم حتی واست اشک بریزم

اینجور منو نگاه نکن گریه م میگیره عزیزم

 

به خدا تموم عالم رو بگردی میدونم هیچکسی به قد من غم توی قلبش نداره

عزیزم اگه بری این دل حساس منم اون بلایی که نباید سر چشماش میاره

 

چه کنم مجبوریه رسم زمون اینحوریه

نمیخوام بی تو باشم خدا میدونه زوریه

 

تویی شهزاده من منم غلام پاپتی

تنهام بزاری بهتره اینجوری خیلی راحتی

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان

 

خداحافظی

 

اومدم خداحافظی دیگه دارم میرم سفر

دوست نداشتم بمونی از حال و روزم بی خبر

 

اومدم بهت بگم که چشم به راه من نمون

دیگه آخرین دفعه ست پا میزارم تو خونه تون

 

واسه من گریه نکن سیاه نپوش پشت سرم

شاید اینجوری بتونم تو رو از یاد ببرم

 

واسه بدرقه م نیا چیزی نگو حرفی نزن

میدونم سخته برات دیدن من توی کفن

 

اینجوری نگام نکن ازت خجالت میکشم

دوست نداشتم که یه خط روی رفاقت بکشم

 

بگو بخشیدی منو که باید از پیشت برم

چه ببخشی چه نبخشی آخرش مسافرم

 

من دارم میرم از اینجا نگران من نباش

آخ نفسم بند اومده خونه سنگینه هواش

 

اینو یادت بمونه رفتنی ها باید برن

حالا نوبت منه فرشته ها منتظرن

 

=============================

 

تیر خلاص

 

هرجا میری خیانته واسه همه یه عادته

انگاری احساس میکنن اینم یه جور عبادته

 

خسته م از حرف تو و اون و همه کار و کسم

پاشو یه کاری بکن جون همه کست قسم

 

وقتمو هدر نده حرف اضافی ام نزن

بابا من خودم میخوام تیر خلاصمو بزن

 

 

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان

       ...:: برگرد ::..

  

لالایی بهت نمی گفتم که یه شب بخوابی

چشم به رات بودم همیشه فکر میکردم تو راهی

 

باورم نمیشه سالی یه بار سر نمی زنی

فکر میکردم هیچوقت نمی ری و دل نمی کنی

 

ولی دل کندی و منم دل تنگتم

خداییش بگو تو هم برام دلت تنگه نه ؟؟...

 

دل پر کینه و سنگ تو شد  باعث جدایی

تو یه بی وفا بودی و آره بارز خدایی

 

من میخواستم که دوست داشتن ما بشه "نهایت عشق"

اگه تو می موندی "من پایه بودم تا نهایتش"

 

وقتی که تو پیشم نباشی آره مرگ یه لحظه است

عمری هم پیش من بمونی واسه من یه لحظه است

 

قلبم گم شده تو صداش کن                واسه یه بارم شده تو نگاش کن

یه گوشه می شینم اشک می ریزم       یاد خاطراتم با تو عزیزم

 

*بگو چه ساده دل ازم کندی*

  

به هر زبونی که بود میخواستم آرومت کنم

اما دیگه اثر نداشت گفتی میخوام فراموشت کنم

 

مثل دیوارسردی که دیگه رمق نداره

حالا وقتش شده روش بارون غم همش بباره

 

یه روز قلب من شده  بود اسیر عشقو

بعدش اومدی گفتی که  " آرش تمومش کن"؟

 

امروز دلم میخواد یه بار دیگه تو رو ببینمت

بهت بگم خوش باشی دختر با یار دیگرت

 

چرا اینقدر روزگار بی وفا شده ای خدا

به این راحتی همه رو از هم میکنه جدا

 

حلال معمای شکست عشق تو دنیا چیه ؟

چی رو انتخاب کنم؟ جنگ ،عشق  یا اون دو راهیه ؟

 

چشمامو میبندم خاطراتم یادم میاد بازم با تو بودن

ولی دیگه باید بزارم اینجا هرچی که داشتم واسه فردا

 

*بگو چه ساده دل ازم کندی*

  

بگو چیکارت کردم که شدی از دلم عاصی ؟

من تو عشقم داناتر بودم از سلمان فارسی

 

من همه فکر و خیال ها رو ریختم توی خودم

گفتی حتی پایه نیستم یه بار بیام سوی توهم

 

یادته بهت گفتم "" مهسا ""  دوباره برگرد ؟

گفتم تویی همیشه همدم و طبیب هر درد

 

حالا بمون با یار دیگرت همش با استرس

که یه وقت پیششی زنگ نزنم یا ندم اس ام اس

 

عبرت عاشق شدن شد نصیب بیت آخرم

"خیلی دیر شد واسه رسیدن به حرف مادرم"

 

چشام به در بود یه روز برگردی           چه ساده عشق منو تو رد کردی

اشکامو دیدی تو شاید                         ازم بریدی چه راحت

 

شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عشق جاودان

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

درباره وبلاگ

از اینکه به اینجا اومدید تشکر میکنیم
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس eshghejavdan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 39771
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1