عشق جاودان
 

 (9).gif

من قصه ی خزانم من رنگ زردزردم

 

من طرح یک سقوطم من رونوشت دردم

 

دنیا جهنم است ومن غرق رنج وغصه

 

با خاطرات زشتتم همیشه در نبردم

 

پاهای خسته دارم قلبی شکسته دارم

 

یخ بسته قلبم اری من سرد سرد سردم

 

راهی به خود ندارم درگیر غصه هستم

 

بخت سیاهم این است بیراهه در نوردم

 

عادت به قلب تنها با هستی ام سرشته

 

من نقش یک شکستن من مرد قصه گردم

 

 13197012041[1].jpg

 10[1].gif

z (416) (1).gif
سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : عشق جاودان

 

nightmelody-com-0975[1].jpg

 

...کاش امتداد لحضه ها تکرار با تو بودن است...

 

سخت است می نوش کسی دیگر بود...

12901967009[1].jpg

شمع شب خاموش کس دیگر بود...

بایاد کسی که دوستش می داری ...

یک عمر در اغوش کسی دیگر بود...

emo_love2.jpg

 

سهم من از زندگی هیچ بود...

دل به هرکس خوش نمودم پوچ بود...

رنج غربت به تن خسته نشست...

دردتنهایی عمرم را شکست...

روزگارم برخلاف ارزوهایم گذشت.

881a~1.jpg

 

من نه عاشق هستم...

ونه محتاج نگاهی که بلغزد بر من...

من خودم هستم و ...

تنهایی و یک حس غریب ...

که به صد عشق و هوس می ارزد.

 

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : عشق جاودان

del ava_53.jpg

عاشق دیوانه ام از خود ندارم خانه ای

 

عاشقان کی خانه دارند دل مگر دیوانه ای

 

عاشقت گشتم گفتی که من دیوانه ام

 

عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای

 del ava_58.jpg

دل زعشق روی تو حیران شد

 

درپی عشق تو سرگردان شد

 

باتو زیبا می شود فردای من

 

باتوشاداب می شود غم های من

 

روزگار اما وفا باما نداشت

 

طاقت خوشبختی ما را نداشت

pic__soli_m90. (8).jpg

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : عشق جاودان
    nightmelody-com-0991[1].jpg

سلام دوستان عزیزم خیلی دلم گرفته

 

فقط اینو میدونم که هیچ کس نمیتونه کمکم بکنه

 

درضمن ببخشید که نمیتونم بهتون سر بزنم  اخه خیلی گرفتارم

 del ava_39.jpg

دوستتون دارم

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : عشق جاودان
   

 del ava_7.jpg

میشه تو  چشمای تو گم شدو مرد..میشه دریارو به بغض توسپرد

 

               ...برای عاشقی عشقمو دادم.

 

...خیال کردم فقط عشقه که میمونه.

 

           ...ولی جای تمومه اون همه عشق.

 

...واسم موندش فقط.بغض شبونه.

 

                 ...برای عاشقی ما کم نزاشتیم.

 

...خدا هم خودش اینو خوب میدونه .

 

                  ...با این که دلم رو همه شکستن .

 

...میخونم بازم هنوزم عاشقونه.

 

                          ...میخونم با خودم دیگه بریدم.

 

...دیگه به اخر جاده رسیدم.

 

 

 del ava_8.jpg

 

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : عشق جاودان

 del ava_6.jpg

 

...من که ميدانم شبي عمرم به پايان مي رسد...

 

...نوبت خاموشي من سهل واسان مي رسد...

 

...من که مي دانم که تا سرگرم بزم و مستي ام...

 

...مرگ ويرانگر چه بي رحم وشتابان مي رسد...

 

...من که مي دانم به دنيا اعتباري نيست...

 

...بين مرگ و ادمي قول و قراري نيست...

 

...من که مي دانم اجل ناخوانده وبيدادگر...

 

...سرزده مي ايد و راه فراري نيست...

 del ava_68.jpg

                                            ...پس چرا ،پس چرا عاشق نباشم...

 

 

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : عشق جاودان

 

 del ava_73.jpg

...دلی در عشق چون پروانه دارم ...

 

...زدرد سوختن پروا ندارم...

 

...نه لایق بر بساط خانقاهم...

 

...نه میل مسجد و میخانه دارم...

 

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : عشق جاودان

 del ava_83.jpg

       ان چنان رنجی که دنیا بر دل ما می کند ...

 

بردل هر کس کند ترک دنیا می کند ...

 

                       به دل می گویم فردا ترک دنیا میکنم...

 

چون که فردا رسد با دیدنت امروز و فردا میکنم.

 

 f_heartm_5139040[1].jpg

...نه از خاکم نه از بادم نه در بندم نه ازادم

 

  ...نه ان لیلی تر از مجنون نه شیرینم نه فرهادم

 

...فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دل تنگم

 

      ...اگر ابی تر از ابم اگر همزاد مهتابم

 

 ...بدونه تو چه بی رنگم بدونه تو چه بی تابم

سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : عشق جاودان

وقتی سر کلاس درس نشستهبودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی"صدا می کرد.

به موهای مواج و زیبای اونخیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مسالهنمیکرد.

 

آخر کلاس پیش من اومد وجزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم".

 

میخوام بهش بگم ، میخوامکه بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلیخجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .

تلفن زنگ زد .خودش بود. گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه.من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهایمعصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :"متشکرم " .

روز قبل از جشن دانشگاهپیش من اومد. گفت :"قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" .

من با کسی قرار نداشتم.ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیمبا هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم.جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسمبه اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق بهمن باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم، شب خیلی خوبی داشتیم " .

یه روز گذشت ، سپس یک هفته، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، منبه اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستمکه عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبلاز اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منودر آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ،متشکرم.


 

دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان

 

پنجره های مه گرفته دلتنگی راکنار میزنم و به اسمان بارانی خیره میشوم  اه باران همان که تجلی

هزاران هزار خاطره در روز عشق است باران؛ من عاشق چک چک قطره های تو هستم من عاشق ان

هنگامم که من و معشوقم زیر تو دستدر دست هم خیس خیس شویم و در شرشر باران در کوچه پس

 کوچه های دلتنگی و انتظارقدم بزنیم هر جا رویم معشوقان را بینیم که در کنار دلداده خود از ان روز

احساسی غرق در شادیند

برای هم از عشق بگویم و از درددوری کنیم شکی نیست که ان روز ثانیه ها  زودتر از همیشه درگذرند

 ومیرویم و میرویم و میرویم

از ان کوه به این کوه از ان رودبه این رود و ما چنان در لذت باهم بودنیم که نمیبینم باران احساسیمان

کوله بارش را بست و خورشید تابانامد اری ان روز یک بار دیگر خاطره ای بانام روز بارانی در دفتر

خاطراتم حک شد

امروز برایتان تا در توان دارم ازباران و عشق دل انگیزش میگویم  به خاطر بسپار زندگی با عشق زیباست

  و بی عشق رویاست و در بهترین جمله زندگی بی عشق حصاری است که غم ها میله های ان

حصارند و تو گرفتار انی

من امروز و امشب کوله بار درد رامیبندم غرق در شگفتی باران میشوم میروم و پشت پنجره تنهایی ها


 
دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان
درباره وبلاگ

از اینکه به اینجا اومدید تشکر میکنیم
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس eshghejavdan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 129
بازدید کل : 39901
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1