عشق جاودان



دفتر عشـــق كه بسته شـد   

دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم  

 

خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون  

 

به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم  

 

اونیكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود  

 

بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد  

 

برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت  

 

حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد  

 

تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو  

 

بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد  زدم  

 

غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت  

 

بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم  

 

از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم  


 


 

دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان

مرگ من روزی فرا خواهد رسید:

 

در بهاری روشن ازامواج نور

 

در زمستانی غبارآلود و دور

 

یا خزانی خالی ازفریاد و شور

 

مرگ من روزی فرا خواهد رسید:

 

روزی از این تلخو شیرین روزها

 

روزی پوچ همچون روزهایدیگر

 

سایه ای از امروزها.دیروز ها!!!

 

دیدگانم همچون دالانهای تار

 

گونه های همچو مرمرهایسرد

 

ناگهان خوابی مراخواهد ربود

 

من تهی خواهم شداز فریاد درد

 


 

دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان


 



 
دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان

تو نبودی و منبا عشق نا آشنا بودم....

 

تو نبودی و درنهان جانه دلم جایت خالی بود.......

 

تو نبودی و بازبه تو وفادار بودم........

 

تو نبودی و جزتو هیچ كس را به حریم قلبم راه ندادم......

و تو آمدی.ازدوردستها......

 

از سرزمین عشق......

تو مرا با عشقآشنا كردی.....

با تو تا عرشدوست داشتن سفر كردم........

 

تو مفهوم عاشقبودن را به من آموختی..........

با تو كامل شدم.......

 

با تو بزرگ شدم......

با تو الفبایعشق را اموختم.......


 

دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان


دردها دسته شدند کلبه ای ساختند و نـــاماین کلبه تنگ و تاریک را غـــم نهادند

 

اشکها دریا شدند .دل را تنگ و بی تابکردند .هراسان شدند و جویبار خروشانی پدید اوردند

 

حال غـــم نه تنها از چهره پریشانم بیداداست بلکه از عمق وجودم آن را درک کرده و بدون درخواست او به

 

 استقبالش رفتم.

 

 
دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان

معشوق من دردی است نهفته در قلبم.درد دوریزهر تلخی بر چشمان منتظر نگاشته.درد دوری ناله

خروشان و برق اسای وجود دلدارت را احاطهکرده.امشب کنار ساحل؛ دل برموجهای دریا سپردم .ساحل

هم تشنه معشوقش بود تشنه دریا .او نزدیکدریا بود اما ناچار بود فقط محو تماشای او شود و منتظر

موج خروشان تا بیاید و ساحل را در آغوشبگیرد.معشوق من ساحل و دریا هر ثانیه محو تماشای همند

 اما همیشه و هر لحظه در انتظار آغوشی گرم و دلنشینند.

امشب انگار چنگ زدند بر دل بیتاب

امشب انگار زهر زدنند بر دل بیمار

.امشب انگار سخت گذشت بردل این یار

انتظار شنیدن نجوای دل انگیز کلامت رانمیدانی چقدر لذت بخش و طنین انداز تصور میکنم.

انتظار صدای پای تو را دارم تا مثل همیندریا ارام ارام نزد ساحل بیایی و بار دگر ساحل را در اغوش گرم

 خود بفشاری

انتظار دارم ثانیه ها در گذر باشند و منمحو تماشای چشمانت باشم و با دریایی از دلتنگی و باهزار هزار

 مهر و عاطفه به تو خیره شوم و عین دیوانه ها با دلی سرشار ازعشق بار دگر گویم دوستت دارم


 

دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان

دخترک با دقت تمام داشت بزرگترینقلب ممکن را با یک چوب روی ماسه ها ترسیم میکرد. شاید فکر میکرد که هر چه این قلب رابزرگتر درست کند یعنی اینکه بیشتر دوستش دارد! بعد از اینکه قلب ماسه ای اش کامل شدسعی کرد با دستهایش گوشه هایش را صیقل دهد تا صاف صاف بشود شاید میخواست موقعی که دریاآن را با خودش می برد این قلب ماسه ای جایی گیر نکند!از زاویه های مختلف به آن نگاهکرد شاید می خواست اینطوری آن را خوب خوب بشناسد و مطمئن بشود همان چیزی شده که دلشمیخواست!به قلب ماسه ای اش لبخندی زد و از روی شیطنت هم یک چشمک به قلب ماسه ای هدیهداد . دلش نیامد که یک تیر ماسه ای را به یک قلب ماسه ای شلیک کند!برای همین هم خیلیآرام چوبی را که در دستش بود مثل یک پیکان گذاشت روی قلب ماسه ای.حالا دیگر کامل شدهبود و فقط نیاز به مواظبت داشت . نشست پیش قلب ماسه ای و با دستش آن را نوازش کرد ودر سکوت به قلب ماسه ای قول داد که همیشه مواظبش باشد.برای اینکه باد قلبش را ندزددبا دستهایش یک دیوار شنی دور قلبش درست کرد.دلش می خواست


 


 

دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : عشق جاودان

بگذار هر کسی هر چه دوست دارد بگوید...

 

مهم این است که تو دردانه ی منی و من از تمام خوبی ها و بدی های 

این دنیا فقط و فقط تو را می خواهم...

اگر چه نه اسمت در کنار اسم من

نه سقفت هم سقف من

و نه دستانت در دستان من است.

 

یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 10:45 :: نويسنده : عشق جاودان

ســــــــــــــــــــــــــــــلام

_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██

_____░▒▓██



_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██




_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██

بیا منتظرتم خاکی...


.
.

گفت:آهسته بیا جلو
گفتم: چرا؟
گفت: فقط بیا
اومدم بی هیچ حرفی
گفت:میخوام یادگاری برات بنویسم

گفتم:کجا؟
گفت:رو قلبت.
گفتم:مگه میتونی؟
گفت:سخت نیست آسونه
گفتم:باشه بنویس تا همیشه به یادگار بمونه
یه خنجر برداشت...
گفتم: این چیه؟
گفت:هیسسس..... ساکت شدم
گفتم:بنویس دیگه چرا معطلی.
خنجر رو برداشت و با تیزی خنجر نوشت: دوستت دارم دیوونه
اون رفته ,خیلی وقته ,کجا؟ نمیدونم.
اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده

 

دانستنی های قبل و بعد از ازدواج
یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد !!
یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم ولی نمیداند 
و لحظات سرد زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم 
کسی را دوست دارم که میدانم 
هیچ توان گفتن عشقم را به او ندارم .......
نمی توانم بگویم .... ترسم دارم از گفتن
هیچگاه به او نخواهم رسید 
و هیچگاه نمی توانم دستانش را بفشارم
کسی را دوست می دارم  
دوست داشتنی که بیشتر از هر کسی است
همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد 
کسی را دوست دارم 
 میدانم که حالا او دیگر برایم یکی نیست
او برایم یک دنیاست 
یکی را برای همیشه دوست دارم
کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه 
از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم 
یکی را تا ابد دوست دارم
کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که 
او در این دنیا تنها کسی است  که در قلبم نشسته است 
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم 
کسی که نگاه عاشقانه ی مرا ندید
و لحظه ای که به او لبخند زدم ،نگاهش به سوی دیگری بود !!!!!
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست دارم
کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم 
کسی را دوست دارم که برای من بهترین است
از بی وفایی ها ، رنجش ها و قهر هایش که بگذرم ،برای من عزیزترین است .....
یکی را با همین قلب شکسته ام 
با تمام احساساتم و بی بهانه دوست دارم 
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست ....
من او را دوست دارم بدون هیچ دلیلی
چون دوست داشتنی که دلیل داشته باشد ، یا احترام است یا ریا
اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد
یکی را دوست دارم ، .....ولی چگونه بگویم به او ؟؟
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما من دیوانه وار تنها او را دوست دارم!!
یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد !!
یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم ولی نمیداند 
و لحظات سرد زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم 
کسی را دوست دارم که میدانم 
هیچ توان گفتن عشقم را به او ندارم .......
نمی توانم بگویم .... ترسم دارم از گفتن
هیچگاه به او نخواهم رسید 
و هیچگاه نمی توانم دستانش را بفشارم
کسی را دوست می دارم  
دوست داشتنی که بیشتر از هر کسی است
همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد 
کسی را دوست دارم 
 میدانم که حالا او دیگر برایم یکی نیست
او برایم یک دنیاست 
یکی را برای همیشه دوست دارم
کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه 
از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم 
یکی را تا ابد دوست دارم
کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که 
او در این دنیا تنها کسی است  که در قلبم نشسته است 
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم 
کسی که نگاه عاشقانه ی مرا ندید
و لحظه ای که به او لبخند زدم ،نگاهش به سوی دیگری بود !!!!!
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست دارم
کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم 
کسی را دوست دارم که برای من بهترین است
از بی وفایی ها ، رنجش ها و قهر هایش که بگذرم ،برای من عزیزترین است .....
یکی را با همین قلب شکسته ام 
با تمام احساساتم و بی بهانه دوست دارم 
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست ....
من او را دوست دارم بدون هیچ دلیلی
چون دوست داشتنی که دلیل داشته باشد ، یا احترام است یا ریا
اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد
یکی را دوست دارم ، .....ولی چگونه بگویم به او ؟؟
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما من دیوانه وار تنها او را دوست دارم!!
یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 10:45 :: نويسنده : عشق جاودان

 

اول که میخوام امروز یه نفر رو معرفی کنم :

خب الان دارین میگین که کیه؟

نمیگم نمیگم نمیگم................................

اصن خودتون حدس بزنید...(اسمشو تو کامنت ها واسم بذارین باشه؟)

تو وبم اسمش هست...!!!پس حدسش زیاد سخت نیس...!!!

هر کی بگه یه جایزه خیلی باحال داره پیشم...!!!

یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 10:45 :: نويسنده : عشق جاودان
درباره وبلاگ

از اینکه به اینجا اومدید تشکر میکنیم
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس eshghejavdan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 74
بازدید کل : 39972
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1